۱۳۹۲ تیر ۲۹, شنبه

رویای آغاز

یه حسی توی دستامه که می گه دستاتو می خوام
پاهام می گه فقط راهی که تو می ری منم میام
می خوام که با تو همراه شم اگر چه سخته و دشوار
اگر چه بین ما حتی خود دنیا شده دیوار
کنار توست اگر باشم همه آروم و خرسندم
بدون تو پره گریه فقط با توست که می خندم
تو ای رویای آغازم به بین تنها تو رو می خوام
بذار تکیه کنم بر تو بذار دستاتو تو دستام

یه حرفی روی لب هامه که ناگفته به تو می گم
تا خون توی رگام جاریست می مونم با تو ای همدم
می خوام تو نیمه ام باشی اگر چه خوابه و رویا
برای داشتن تو من می جنگم حتی با دنیا
به بین دنیای من از تو می گیره رنگ خوشبختی
بدون تو فنا می شم می میرم وای به چه سختی
تو ای رویای آغازم به بین تنها تو رو می خوام
بذار تکیه کنم بر تو بذار دستاتو تو دستام

اکبر درویش . تیرماه سال 1382

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر