۱۳۹۹ بهمن ۱۵, چهارشنبه

من انقلابی نیستم

 

قدم زدن ، در زیر باران را ، دوست می دارم و اندیشیدن به چشم های تو آن چشم های زیبا آن چشم های رویائی که نمی دانم به رنگ دریا بود یا به رنگ جنگل و یا هم رنگ جنگل را داشت هم رنگ دریا را و هم تمام رنگ های دوست داشتنی را ! قدم زدن ، در زیر باران را ، دوست می دارم و اندیشیدن به یک سحر گاه تلخ را ، که روبه روی جوخه ی اعدام ایستاده ام تا فرمان شلیک صادر شود ! من انقلابی نیستم هیچ گاه هم انقلابی نبوده ام میان من و انقلاب ، دیواری بلند کشیده شده است که هیچ گاه فرو نمی ریزد این دیوار کینه و نفرت ، هزاران هزار سال است که بنا شده است از روزهای ازل تا روزهای ابد و هرگز آن را خراب نخواهم کرد من انقلابی نیستم هیچ گاه هم انقلابی نبوده ام اگر چه در انقلاب ، _ بسیار انقلاب ها _ در صف اول بوده ام اگر چه در قلبم ، عشق به مردم موج می زند و دیوانه وار ، دوست می دارم آزادی را و ستایش می کنم یگانگی را و جز به عدالت ، به هیچ چیز دیگری تا به حال نیندیشیده ام قدم زدن ، در زیر باران را ، دوست می دارم و اندیشیدن به چشم های مهربان تو را که واژه ی تمام شعر های من شده است که بودن مرا دگرگون کرده است که مرا به میهمانی حریم عشق برده است ! اکبر درویش . بهمن ماه سال ۱۳۹۹ #akbar #darvish #akbardarvish #اکبر #درویش #اکبر_درویش #شعر #شعرهای_اکبر_درویش#شعر #اجتماعی #شعر_معاصر #شعر #عاشقانه #عشق #آزادی #عدالت#وحدت




هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر