به بین به چه باوری !! رسیده ام
که می دانم
که هیچ نیست
که هیچ نیست
و هیچ نیست
که هیچ هست
و هیچ هست
که هیچ نیست !!
که می دانم
که هیچ نیست
که هیچ نیست
و هیچ نیست
که هیچ هست
و هیچ هست
که هیچ نیست !!
به راستی ,
که هیچ چیز نیست
ارزش از دست دادن داشته باشد
و هیچ چیز نیست
که ارزش در دست داشتن داشته باشد !؟
که هیچ چیز نیست
ارزش از دست دادن داشته باشد
و هیچ چیز نیست
که ارزش در دست داشتن داشته باشد !؟
و می دانی
هیچ نیست
که این هیچ است
و این هیچ است
که این هیچ نیست !؟
هیچ نیست
که این هیچ است
و این هیچ است
که این هیچ نیست !؟
اما ,
من از هیچ گذشته ام
تا به هیچ رسیده ام
و این هیچ را ,
برای تو ,
که عمری دل به هیچ بسته ای
به یادگار می گذارم
من از هیچ گذشته ام
تا به هیچ رسیده ام
و این هیچ را ,
برای تو ,
که عمری دل به هیچ بسته ای
به یادگار می گذارم
من هیچ را
به پشت سر گذاشته ام
و تو این هیچ را بردار
و قبله ی خود نگه دار
اکنون
که هیچ نیستی !!
به پشت سر گذاشته ام
و تو این هیچ را بردار
و قبله ی خود نگه دار
اکنون
که هیچ نیستی !!
اکبر درویش . آذر ماه سال 1394
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر