۱۳۹۴ آذر ۲۸, شنبه

می گویند بزرگ است !!

از دست نوشته های :
" در سایه ی ارتداد "
می گویند بزرگ است
بزرگ !؟
آری
اما برای من که بزرگ نبود
من خودم هم بزرگ نبودم
یعنی خواستم
اما نشد
نشد که نشد !!
بزرگ یعنی چه ؟
یعنی در زندگی ات تاثیر داشته باشد
یاورت باشد
تکیه گاهت باشد
بزرگی اش سایه ای بر بالای سرت باشد !؟
اما ,
چه بگویم !؟
برای من که بزرگ نبود
هیچگاه پناه من نشد
هیچگاه سقف امن من نشد
حتی ,
دوست تنهایی و مرهم زخم من نشد
نمی دانم
یعنی چه جوری بگویم
برای من درمانده که کاری نکرد
من جز درد و رنج و مصیبت
از این زندگی ,
سهم دیگری نداشتم .
شاید خیلی ها
بزرگ ها !!
بزرگ بزرگ ها !!!
از بزرگی او به نان و نوایی رسیده اند
اما من ,
و خیلی های دیگر مانند من
این اکثریت خاموش تو سری خورده
مردم قحطی زده ی کشورهای دیگر
بیچاره ها و کارتن خواب ها و ...
این مردم به غارت رفته
چپاول شده
درمانده
ناتوان
فقط به درگاهش نالیده ایم و التماس کرده ایم
اما انگار نه انگار
بزرگی اش دردی را از ما دوا نکرد !!
شاید من نمی فهمم
شاید من نمی دانم
ولی دیده ام
برای خیلی آدم های ثروتمند
بزرگ بوده است
برای بسیاری از قدر قدرتان
بزرگ بوده است
آری !!
برای کاخ نشینان
سرمایه داران
و طبقه ی بی درد مرفه
اینجا و هر جای دیگر
بزرگ بوده است
اما برای من ,
هیچگاه بزرگ نبوده است !
شاید من نمی فهمم
حالیم نیست
سوادم نم کشیده است
عقل درست حسابی ندارم
ولی چه کنم
آخه هیچوقت
به داد من که نرسید
اگر می رسید ,
که همه چیز چنین خراب و آشفته نبود
آرزوهام که همه به باد رفت
و تنها محرومیت و شکست و بیچارگی
نصیب من شد
من که هیچگاه
لطف و محبت او را نداشتم
و حتی اگر گاهی لبخندی زد
مقدمه ی یک درد بزرگ و زخم عمیق بود
بد نکردم
اما فقط بدی دیدم
و در این دنیای وانفسا ,
تنها چیزی که ندیدم
عدالت بود .
می گویند بزرگ است
برای من که نبود
شاید برای دیگران بوده باشد
شاید هم باشد
و من نمی فهمم
حالیم نیست
اما , ...
ای کاش
من هم خدایی داشتم
که بزرگ بود !!
اکبر درویش . 28 آذر ماه سال 1394

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر