روزگاری شده ها ... چه روزگار عجیب و غریبی !! دود از کله ی آدم بلند می شه وقتی این روز و روزگار و این آدم ها را می بینی ...
خیلی ها یک عمر زندگی می کنند برای رسیدن به زندگی . و خیلی ها هم زندگی را تلف می کنند برای زندگی کردن ...
خیلی ها هم یک عمر سگ دو می زنند و آرامش زندگی شان را می دهند تا به آسایش برسند و آرامش را فدای آسایش می کنند و وقتی به آسایش می رسند حسرت لحظه ای آرامش را می خورند .
بعضی ها هم صبح تا شب فقط کار می کنند ... کار ... کار ... کار ... و هیچ گاه نمی فهمند که زندگی یعنی چه !!
عده ای هم فقط به فکر غارت و چپاول خلق هستند و تمام زندگی شان این شده که راهی را پیدا کنند تا کلاه این و آن را بردارند و با نابود کردن دیگران خودشان از یک زندگی خوب بهره مند شوند .
عده ای هم که خرند ... حساب شان معلوم است ... بلانسبت خر , خرند و از یک سوراخ هزاران بار گزیده می شوند و بعضی هم که هی ... مانند گوسفند سر در آخور خود دارند :
گوسفند اولی پرید . گوسفند دومی پرید . گوسفند سومی پرید و الی آخر که گوسفند آخری پرید
بعضی ها قیمت شان به لباس شان است . بعضی ها به بزک کردن ظاهرشان . بعضی ها به کیف شان و بعضی ها به کارشان و بعضی هم که اصلا قیمتی ندارند .
عده ای به درد آلبوم می خورند , بعضی ها را باید قاب گرفت , بعضی ها را باید بایگانی کرد , بعضی ها را باید به آب انداخت و عده ای را هم باید تو سطل آشغال ریخت .
عده ای هم که هزار لایه دارند , و عده ای هم که ارزش شان به حساب بانکی شان است . بعضی ها هم همرنگ جماعت می شوند ولی همفکر جماعت ? ....نه !!!
بعضی ها را همیشه در بانک ها می بینی یا در بنگاه ها به دنبال خرید بیشتر و بیشتر و عده ای در حسرت پول همیشه مریضند . بعضی برای حفظ پول همیشه بی خوابند . بعضی ها برای دیدن پول همیشه می خوابند . بعضی ها برای دیدن پول همیشه می خوانند . و عده ای هم برای پول همه کاره می شوند .
بعضی ها نان نام شان را می خورند . بعضی ها نان جوانی و خوشگلی شان را می خورند . بعضی ها نان موی سفیدشان را می خورند و بعضی ها نان پدران شان را ... !!
و عده ای هم نان حقه بازی ... نان دروغ گویی ... نان فریب و ریا و تزویر ...نان کلاهبرداری ... نان زور ... نان قدرت ... نان چماق دست شان را ... نان دین شان را ... نان ...
روزگاری شده ... آشفته بازاری , صد رحمت به آشفته بازار ... کار از این حرف ها گذشته ... وحشتناک است وحشتناک ...
و در این میان آن چیزی که غریب و تنها مانده , انسانیت است و آن چیزی که قربانی می شود عدالت است و آن چیزی که به صلیب کشیده می شود آزادی است و آن چیزی که اصلا به حساب نمی آید " انسان " است !!
و اسمش هست که داریم زندگی می کنیم اما نمی دانیم که داریم خودمان را و دیگران را و دنیا را و زندگی را به لجن می کشیم و به لجن کشیده می شویم و لجن مال می کنیم و تازه , همه هم ادعا داریم که کارمان خیلی درست است .
ما را به بین در چه دوران تهوع آوری زندگی می کنیم و راست است که داریم در خیلی از زمینه ها پیشرفت می کنیم اما این هم راست است که داریم فرو می رویم ... فرو می رویم ... فرو می رویم ...
خیلی ها یک عمر زندگی می کنند برای رسیدن به زندگی . و خیلی ها هم زندگی را تلف می کنند برای زندگی کردن ...
خیلی ها هم یک عمر سگ دو می زنند و آرامش زندگی شان را می دهند تا به آسایش برسند و آرامش را فدای آسایش می کنند و وقتی به آسایش می رسند حسرت لحظه ای آرامش را می خورند .
بعضی ها هم صبح تا شب فقط کار می کنند ... کار ... کار ... کار ... و هیچ گاه نمی فهمند که زندگی یعنی چه !!
عده ای هم فقط به فکر غارت و چپاول خلق هستند و تمام زندگی شان این شده که راهی را پیدا کنند تا کلاه این و آن را بردارند و با نابود کردن دیگران خودشان از یک زندگی خوب بهره مند شوند .
عده ای هم که خرند ... حساب شان معلوم است ... بلانسبت خر , خرند و از یک سوراخ هزاران بار گزیده می شوند و بعضی هم که هی ... مانند گوسفند سر در آخور خود دارند :
گوسفند اولی پرید . گوسفند دومی پرید . گوسفند سومی پرید و الی آخر که گوسفند آخری پرید
بعضی ها قیمت شان به لباس شان است . بعضی ها به بزک کردن ظاهرشان . بعضی ها به کیف شان و بعضی ها به کارشان و بعضی هم که اصلا قیمتی ندارند .
عده ای به درد آلبوم می خورند , بعضی ها را باید قاب گرفت , بعضی ها را باید بایگانی کرد , بعضی ها را باید به آب انداخت و عده ای را هم باید تو سطل آشغال ریخت .
عده ای هم که هزار لایه دارند , و عده ای هم که ارزش شان به حساب بانکی شان است . بعضی ها هم همرنگ جماعت می شوند ولی همفکر جماعت ? ....نه !!!
بعضی ها را همیشه در بانک ها می بینی یا در بنگاه ها به دنبال خرید بیشتر و بیشتر و عده ای در حسرت پول همیشه مریضند . بعضی برای حفظ پول همیشه بی خوابند . بعضی ها برای دیدن پول همیشه می خوابند . بعضی ها برای دیدن پول همیشه می خوانند . و عده ای هم برای پول همه کاره می شوند .
بعضی ها نان نام شان را می خورند . بعضی ها نان جوانی و خوشگلی شان را می خورند . بعضی ها نان موی سفیدشان را می خورند و بعضی ها نان پدران شان را ... !!
و عده ای هم نان حقه بازی ... نان دروغ گویی ... نان فریب و ریا و تزویر ...نان کلاهبرداری ... نان زور ... نان قدرت ... نان چماق دست شان را ... نان دین شان را ... نان ...
روزگاری شده ... آشفته بازاری , صد رحمت به آشفته بازار ... کار از این حرف ها گذشته ... وحشتناک است وحشتناک ...
و در این میان آن چیزی که غریب و تنها مانده , انسانیت است و آن چیزی که قربانی می شود عدالت است و آن چیزی که به صلیب کشیده می شود آزادی است و آن چیزی که اصلا به حساب نمی آید " انسان " است !!
و اسمش هست که داریم زندگی می کنیم اما نمی دانیم که داریم خودمان را و دیگران را و دنیا را و زندگی را به لجن می کشیم و به لجن کشیده می شویم و لجن مال می کنیم و تازه , همه هم ادعا داریم که کارمان خیلی درست است .
ما را به بین در چه دوران تهوع آوری زندگی می کنیم و راست است که داریم در خیلی از زمینه ها پیشرفت می کنیم اما این هم راست است که داریم فرو می رویم ... فرو می رویم ... فرو می رویم ...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر