در هوای با تو بودن وه چه سال هایی که بگذشت
در میان این همه سال دل به امید تو بنشست
نشد یکدم ناامید دل از رسیدن به وصالت
خوش خبر بودی تو همدم چشم من خیره به راهت
و قت انکار نیست و اکنون دست و پا کوبان و مسرور
داد بزن در عطش من ای رسیده از ره دور
روز میلاد من و توست رخت عاشقی بپوشیم
واسه از نو شدن عشق یکصدا شیم و بکوشیم
زنده باد عشق زنده باد عشق این همه سرود دل هاست
که یکی گشتن دل ها بهترین قصه ی دنیاست
این همه سال ها نگاهت قبله ی بودن من بود
از تو روشن شده ام من از تو ای مرهم موعود
عاشقی را با تو دیدم از تو عاشقی شنیدم
به هوای با تو بودن به خود خودم رسیدم
وقت اقرار است و اکنون دل سپردن را صدا کن
این سکوت ممتد من پره از گل واژه ها کن
وقت بودن من و توست سایه سار بودنم باش
واژه ی تمام شعرام تو دلیل موندنم باش
زنده باد عشق زنده باد عشق این همه سرود دل هاست
که یکی گشتن دل ها بهترین قصه ی دنیاست
اکبر درویش . دی ماه سال 1386
در میان این همه سال دل به امید تو بنشست
نشد یکدم ناامید دل از رسیدن به وصالت
خوش خبر بودی تو همدم چشم من خیره به راهت
و قت انکار نیست و اکنون دست و پا کوبان و مسرور
داد بزن در عطش من ای رسیده از ره دور
روز میلاد من و توست رخت عاشقی بپوشیم
واسه از نو شدن عشق یکصدا شیم و بکوشیم
زنده باد عشق زنده باد عشق این همه سرود دل هاست
که یکی گشتن دل ها بهترین قصه ی دنیاست
این همه سال ها نگاهت قبله ی بودن من بود
از تو روشن شده ام من از تو ای مرهم موعود
عاشقی را با تو دیدم از تو عاشقی شنیدم
به هوای با تو بودن به خود خودم رسیدم
وقت اقرار است و اکنون دل سپردن را صدا کن
این سکوت ممتد من پره از گل واژه ها کن
وقت بودن من و توست سایه سار بودنم باش
واژه ی تمام شعرام تو دلیل موندنم باش
زنده باد عشق زنده باد عشق این همه سرود دل هاست
که یکی گشتن دل ها بهترین قصه ی دنیاست
اکبر درویش . دی ماه سال 1386
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر