پیش از این,
تو را ,
آیا ,
در خویش داشتم !؟
پس چرا ,
من بیهوده
هر کسی را ,
تو ,
می انگاشتم !؟
هنوز هم ,
نیستی
هر چند
در هستی من خانه داری
اما نیستی
و من ,
بی هوده ,
دیگران را ,
تو می پندارم
در انتظارتو
بودن تو
و داشتن تو ...
و روزی ,
که دیگر ,
دیگران را ,
تو نپندارم .
اکبر درویش . زمستان سال 1380
با الهام از شعر فروغ فرخ زاد :
( پیش از اینت گر که در خود داشتم
هر کسی را تو نمی پنداشتم )
تو را ,
آیا ,
در خویش داشتم !؟
پس چرا ,
من بیهوده
هر کسی را ,
تو ,
می انگاشتم !؟
هنوز هم ,
نیستی
هر چند
در هستی من خانه داری
اما نیستی
و من ,
بی هوده ,
دیگران را ,
تو می پندارم
در انتظارتو
بودن تو
و داشتن تو ...
و روزی ,
که دیگر ,
دیگران را ,
تو نپندارم .
اکبر درویش . زمستان سال 1380
با الهام از شعر فروغ فرخ زاد :
( پیش از اینت گر که در خود داشتم
هر کسی را تو نمی پنداشتم )
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر