۱۳۹۹ تیر ۷, شنبه

راه را یافتم !؟

هی پیپ هورا
هورا
هورا ...

راه را یافتم
بهترین راه است ؟
نمی دانم
بدترین راه است ؟
باز هم نمی دانم
اما انگار 
تنها راه ممکن ،
در پیش پاهای من سبز شده است !

چه خوب گفته اند
عاقبت جوینده یابنده بود
و من یافتم
این گونه به رهایی می رسم 
دیگر شب ها ،
دلهره ندارم
چگونه باید به چشم زن و فرزندانم، 
نگاه کنم
که نه شام دارند و نه لباس
و طعنه های صاحبخانه، 
که برای کرایه های دیر شده ،
دیگر بر سرم هجوم نمی آورند
سرما تمام می شود
گرما تمام می شود
فقر تمام می شود
نیروی کار ارزان تمام می شود
چندر غاز حقوق تمام می شود
زندگی تمام می شود
من تمام می شوم !

فردا به دیدار مرگ می روم
این زندگی ،
جز درد و رنج ،
هیچ برای من نداشته است
و همیشه شرمنده بوده ام
زندگی من 
که نتوانست آرامش و آسایش را ،
برای همسر و فرزندانم بیاورد
شاید مرگ من ، ...

چه بگویم
نگران خانواده هستم
اما دریغا ،
کاری از دستم ساخته نیست
خسته شدم
بریده ام

فردا به دیدار مرگ می روم
تا خطی بر این زندگی ،
که جز نکبت و خواری 
هیچ نداشته است ،
بکشم
تا پایان دهم همه چیز را
همه چیز را
همه چیز را ...

اکبر درویش . ۲۳ خرداد ماه سال ۱۳۹۹
وصیت نامه کارگری که خود را به دار آویخت 

#akbar #darvish #akbardarvish #اکبر #درویش #اکبر_درویش #شعر #شعرهای_اکبر_درویش #شعر #اجتماعی #خودکشی#وصیت_نامه#فقر#فاصله_طبقاتی#تبغیض


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر