۱۳۹۹ تیر ۷, شنبه

ببخشایید بر ما !

بگذریم
ما سال ها گذشته ایم
اما چگونه می توان باور کرد
در جا زده ایم

در جا زدن ؟
نه !
فرو رفته ایم
پاشیده ایم

گنگ
منگ
خواب دیده ایم
خورشید را
اما خواب
خواب ،
تعبیر خواب های ما ،
دریچه ای بود
که به روی شب گشوده می شد

ما رفتیم
اما تا کجا ؟
لب هیچ را زیارت کردیم
و شب هیچ را ،
به زانو افتادیم

باید خسته باشیم
باید شکسته باشیم
بر ما ببخشایید
این سرنوشت را
که بر آن ،
مهر صحه زدیم
بر ما ببخشایید

اما دوست داشتیم
اگر دیگران نکاشتند
و ما نخوردیم ،
ما بکاریم
تا دیگران بخورند

آیا این اعتراف ناتوانی
و واژه ی بخشش را
اینگونه سوکمندانه اعتراف کردن ،
می تواند روزنه ی امیدی باشد
تا شمایان
بکارید تا دیگران بخورند !؟

ما ضجوران خسته را
ما مرجومان دل شکسته را
که حتی باد نسیان
به بازی نمی گیرد
در قصه های خود به یاد آورید
و ببخشایید بر ما 
که راه را از چاه ،
نشناختیم
تا شمایان وارث رنج ما شدید !

اکبر درویش . ۲۴ اردی بهشت سال ۱۳۹۹

#akbar #darvish #akbardarvish #اکبر #درویش #اکبر_درویش #شعر #شعر_معاصر #درد_معاصر #شعرهای_اکبر_درویش #شعر


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر