مرزها را ،
بگذار و بگذر
بی مرز باش
بی محدوده ...
من از مرزها گذشته ام
بی مرز شده ام
شرع را ،
سه طلاقه کرده ام
و عرف را ،
روانه ی باز سازی ...
خلاص شده ام
بندها را گشوده ام
دست ها را رها
و پاها را ،
فرصت بخشیده ام
تا خود
راه خود را برگزینند
مرزها را ،
بگذار و بگذر
چونان من
رها باش
مرزها ،
محدود می کنند
نا محدود باش
چونان من
تا وسعت یابی
تا بزرگ شوی
تا جهان شوی
گنجشک ها ،
شرع را نمی شناسند
اینگونه است که پرواز می کنند
خود را ،
در پهنه ی آسمان رها می کنند
آزادند
آزاد آزاد
ماهی ها ،
از عرف تعبیر زیباتری دارند
اینگونه است که رود را ،
خانه ی خود نمی دانند
قبله گاه شان دریاست
و جهان شان ،
نا محدود
مرز را ،
بگذار و بگذر
چونان من
بی مرز باش
نا محدود
آن گاه خواهی دید
که ما نگاه تازه ای خواهیم داشت
نگاهی به وسعت جهان
بی مرز
بی محدوده
عشق به انسان ،
اینسان زاده خواهد شد
اکبر درویش . ۱۷ خرداد ماه سال ۱۳۹۹
#akbar #darvish #akbardarvish #اکبر #درویش #اکبر_درویش #شعر #شعر_معاصر #درد_معاصر #شعرهای_اکبر_درویش #شعر #اجتماعی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر