۱۳۹۸ اسفند ۷, چهارشنبه

دردی برای تمام فصول !!

در آغاز ،
که یکی بود و اما یکی نبود ،
که نه من بودم و نه ما
و نه جنگ های صلیبی بود
و نه جنگ های تکبیری بود
که نه حاکم بود
و نه محکوم بود
و نه حتی ،
وسوسه ای که پدیدار شود ،
که مشاجره ای تبلور یابد ، ...

پس چه کس در آغاز بود !؟

این را ابلیس مفلوک ،
فراموش کرده بود تا کتابت کند
تنها در درون خود جار می زد ؛
کلمه ها طعمه ی حریق می شوند
انگار مورچه هایی شده اند
که آب در خواب گاه شان ،
به هجوم نشسته است
و عدالت یعنی این !!

قیصر بود یا مسیح
که شلاق بر دست گرفته بود
تا کلمات را به ضرب تازیانه ،
به سیاه چاله های زمین فرو کند ؟

قیصر بود یا مسیح
ناگهان دیدم
که قیصر در هیبت مسیح ظاهر شد
_ همسان سازی ،
این اندیشه‌ی نوین ،
ابداع بشر بود
تا در باورهای بی سرانجام خود ،
به زمین بیفتد
و ستایش کند
آن کس را که بر او تازیانه فرود می آورد _
و ما همه معتقدان مومنی شده بودیم
که به قیصر ایمان آوردیم
و صلیب عیسی را به دست قیصر دادیم
و تاج قیصر را بر سر مسیح گذاشتیم
تا زمان بندگی خود را ،
تا آخر تاریخ ،
در کتاب ها کتابت کنیم

اشتباه کاتبان روایت کردند
آن ها که در آن تپه به دار صلیب آویخته شدند ،
نه مسیح بود
و نه قیصر
ما ابداع کنندگان همسان سازی ،
صلیب خود را تا جلجتا می کشاندیم
تا مسیح در هیبت قیصر
و قیصر در اندازه ی مسیح ،
کلمات را به گورها بسپارند
تا ما بی کلام
با چشم هایی که دیگر نمی دید
و گوش هایی که دیگر نمی شنید ،
تن به حقارت تسلیم کنیم !

قیصسیح !!
این گونه پا بر جهان گذاشت

و ما این گونه وارد دنیای جدیدی شدیم
که انسان ،
مسیح را قیصر دید
و قیصر را مسیح
و درمانده و ناتوان ،
به یوغ بندگی گردن نهاد .

اکبر درویش . تابستان ۱۳۹۸

#اکبر #درویش #اکبر_درویش #شعر #شعر_معاصر #درد_معاصر #شعر_نو#شعرهای_اکبر_درویش#شعرهای_اجتماعی







هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر