۱۳۹۳ شهریور ۱۰, دوشنبه

بعد از تو

بعد از تو ,
من آن چنان تنها شد
که خدا تنها نشده بود
که شیطان تنها نشده بود

خورشید را نگاه کن
آن چنان در بغض خود می سوزد
که تمام باران های عالم
دق می کنند
تا جاری شوند
و ستارگان
نه در آسمان
که در زمین می میرند

آیا پیش از این
در این زمین
جز دایناسورهای علف خوار
که طعمه ی دایناسورهای گوشتخوار شدند
انسانی جز ما زندگی می کرد
تا عصر یخبندان را
با آغوش عشق گرم کند !؟

بعد از تو ,
فصل انحطاط
در کتاب های درسی آغاز شد
و دیگر هیچ درختی سیب نداد
تا حوا وسوسه شود
و آدم ,
که عشق خود را قربانی دیده بود
برای همیشه تنها ماند
تنهاتر از خدا
تنهاتر از شیطان ...

اکبر درویش . 25 فروردین سال 1389



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر