.
نفسم ، بند آمد بندها را ، بی هوده ، نبسته اند بر سر هر کوچه هر خیابان هر میدان ! نفسم ، بند آمد بندها را ، بی هوده ، نبسته اند ! گفتند : ساکت ساکت شدیم گفتند : خاموش خاموش شدیم شب بود تیره و تار َشب شدیم شب شکن بودیم شب نشین شدیم و نفس هامان را ، بر روی بندها ، پهن کردیم ! بند ها را ، بی هوده ، نبسته اند روزه ی سکوت را ، شکسته ام بی نفس بر روی بندها ... روزه ی سکوت را ، شکسته ام !! ای دریغا ، از یک نجوا که صدا شود که فریاد شود در کوچه ها در خیابان ها در میدان ها ... ای دریغا ، از یک جرقه ، یک شعله ، که روشن سازد این شب خاموش را ! روزه ی سکوت را ، شکسته ام بندها را ، بی هوده ، نبسته اند نفسم ، بند آمد !! اکبر درویش . ۱۱ آبان ماه سال ۱۴۰۰ #akbar #darvish #akbardarvish #اکبر #درویش #اکبر_درویش #شعر #شعرهای_اکبر_درویش #شعر #اجتماعی #شعر_معاصر #شعر #وقتی برای گفتن هزاران حرف داری , وقتی تنها با گفتن می توانی آرامش از دست رفته ات را به دست بیاوری تا بتوانی دوباره پنجه در پنجه ی این زندگی بیندازی , شعر بیانگر احساسات من در این گفتن است که من جز شعر گفتن نمی دانم ..که حتی وقتی سکوت می کنم با شعر سکوت می کنم و این سکوت من فریاد ناگفته های من است اکنون شعرها و دیگر نوشته های من که اگر فریاد من بوده اند اما از سکوت من الهام گرفته اند با کسانی که نه تنها درد مشترک داریم بلکه باید راه مشترک داشته باشیم تا دست در دست هم به سوی جهان مهربانان برویم .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر