از دست نوشته های :
" در سایه ی ارتداد "
" در سایه ی ارتداد "
گاهی می اندیشم
آیا خدا هم ,
می می نوشد
تا مست کند
تا سیاه مست شود
تا فراموش کند
همه چیز را !؟
آیا خدا هم ,
می می نوشد
تا مست کند
تا سیاه مست شود
تا فراموش کند
همه چیز را !؟
کاش خدا هم ,
لذت مستی را می فهمید
آن گاه ,
حتما چشمه های شراب خود را
در این دنیا جاری می کرد
می را مقدس اعلام می کرد
تا مردم ,
هرگاه از درد و رنج روزگار خسته می شدند
به می پناه می بردند
تا در بی خبری
به غم های خود می خندیدند
لذت مستی را می فهمید
آن گاه ,
حتما چشمه های شراب خود را
در این دنیا جاری می کرد
می را مقدس اعلام می کرد
تا مردم ,
هرگاه از درد و رنج روزگار خسته می شدند
به می پناه می بردند
تا در بی خبری
به غم های خود می خندیدند
کاش خدا هم ,
لذت مستی را می فهمید
آن گاه ,
حتما آرزو می کردم
یکبار هم شده ,
با خدا بنشینم
تا در مستی ,
دردهای انسان ها را با او بگویم
لذت مستی را می فهمید
آن گاه ,
حتما آرزو می کردم
یکبار هم شده ,
با خدا بنشینم
تا در مستی ,
دردهای انسان ها را با او بگویم
کاش خدا هم ,
لذت مستی را می فهمید
اما دریغا ,
که نه خدا درد دارد
و نه لذت مستی را فهمیده است
تا سیاه مست کند
و همدرد آدمیانی شود
که از درد و رنج
به مستی پناه می برند !
لذت مستی را می فهمید
اما دریغا ,
که نه خدا درد دارد
و نه لذت مستی را فهمیده است
تا سیاه مست کند
و همدرد آدمیانی شود
که از درد و رنج
به مستی پناه می برند !
اکبر درویش . سال 1393