.
در من گمشده است پسری که انگار هیچ گاه پیدا نمی شود باید بالغ شوم باید بالغ شوم هنوز هم مات و مبهوت هستم ! سال هاست که کار من ، بافتن طنابی ست برای حلق آویز کردن پسرکی که در من عصیان می کند کاش پای تو ، ضربه ای به چهار پایه ای می زد که هنوز زیر پای من مقاومت می کند ! دارد از بغض ، می ترکد این پسرک که در من به درد نشسته است ! گهواره ام کجاست دنیا !؟ بگو ردیف و قطعه و شماره ی گور مرا ، بر روی آن بنویسند ! دریا ، گور من می شود آسمان برای من اشک می ریزد و ماهی ها مآهی ها ... اکنون برای من فاتحه بخوانید ! آه ای با کره گی ای با کره گی ای با کره گی ، ... چه زود بزرگ شدم تا راهی کشتارگاه شوم !؟ به سکون مانده ام هیروشیمائی ام در حال انفجار تمام نمی شوم تمام نمی شوم تمام نمی شود ... دریغا هیچ کس مرا نمی فهمد نه خدا نه خودم و نه حتی دیگران ... !! اکبر درویش #akbar #darvish #akbardarvish #اکبر#درویش#ا #اکبر_درویش #شعرهای_اکبر_درویش#شعر_معاصر#شعر_زمانهوقتی برای گفتن هزاران حرف داری , وقتی تنها با گفتن می توانی آرامش از دست رفته ات را به دست بیاوری تا بتوانی دوباره پنجه در پنجه ی این زندگی بیندازی , شعر بیانگر احساسات من در این گفتن است که من جز شعر گفتن نمی دانم ..که حتی وقتی سکوت می کنم با شعر سکوت می کنم و این سکوت من فریاد ناگفته های من است اکنون شعرها و دیگر نوشته های من که اگر فریاد من بوده اند اما از سکوت من الهام گرفته اند با کسانی که نه تنها درد مشترک داریم بلکه باید راه مشترک داشته باشیم تا دست در دست هم به سوی جهان مهربانان برویم .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر