۱۳۹۶ اردیبهشت ۲۵, دوشنبه

آخرین روز پیامبری یونس نبی

از دست نوشته های :
 " در سایه ی ارتداد "
چون یونس ,
بعد از سال ها تلاش و پشتکار,
نتوانست حتی یک نفر را
به دین خود در آورد ,
 ناامید شد
چگونه یک پیامبر,
این همه سال کوشش می کند
رنج می برد
اما کسی دعوت او را نمی پذیرد
 و تنها می ماند !؟
آیا بر حق نیست ؟
 آیا باطل است !؟
این گونه بود
که شهر و دیار خود را ترک کرد
 و آواره ی کوه و بیابان شد
رفت و رفت ,
تا به لب دریایی رسید
و کشتی بزرگی را دید
که مسافران را سوار می نمود
 تا با خود به سوی دیگر دریا ببرد
یونس هم ,
 سوار آن کشتی شد
در میان راه ,
دریا طوفانی شد
مسافران و خدمه به فکر افتادند
تا با سبک کردن کشتی ,
بر امواج فائق آیند
 شاید از غرق شدن کشتی جلوگیری کنند !
بار و بنه ,
و گاوان و گوسفندان اضافه را ,
داخل دریا ریختند
اما باز هم کشتی در حال غرق شدن بود
آن گاه قرعه انداختند
و هر سه بار
قرعه به نام یونس افتاد
همه با هم هم پیمان شدند
 و یونس را به دریا انداختند
دریا طوفانی بود
و پر از موج های وحشی سهمگین
 راه نجات دشوار بود
یونس خدا را به نجات خواند
و خدا فرمان داد :
شنا کن تا بتوانی به ساحل نجات برسی
یونس نبی گفت :
اما خداوندا
من شنا بلد نیستم
ناامید بود
و خداوند چنین گفت :
پیامبری که شنا نمی داند
 بهتر است که در دریا غرق شود ...
و این
 آخرین روز پیامبری یونس نبی بود !
اکبر درویش . 18 دی ماه سال 1395

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر