۱۳۹۴ فروردین ۶, پنجشنبه

به دریا می زنم

به دریا می زنم
به دریا
تا در کنار ماهی هایی که
جفت شان
بی رحمانه
اسیر دام ماهیگیر شده است
شیون کنم
من تنهایی را
بارها و بارها
تجربه کرده ام
تا جفت تنهایی شده ام
به دریا می زنم
به دریا
تا با بچه ماهی هایی که
تنها مانده اند
آب بازی کنم
تا همبازی تنهایی شان شوم
من گمشدن را
بارها و بارها
تجربه کرده ام
تا در عشق گم شده ام
انگشتان خود را
در آب فرو کنید
و بر آب فاتحه بخوانید
نان و حلوای مرا
میان ماهی ها قسمت کنید
من همنشسن ماهی هایی شده ام
که برکه ی آرام را
ترک کردند
و راهی دریا شدند
ماهی هایی که از خطر نهراسیدند
تا به دریا برسند
به دریا می زنم
به دریا
آه , ...
دریا
ای گور من
ای گاهواره ی من
عطش های همه سیری ناپذیر خود را
با تو ارضا می کنم
تا با تو اشباع شوم
به دریا می زنم
به دریا .....
اکبر درویش . اسفند ماه سال 1393

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر