زنده ام !؟
آری
نفس می کشم
اما زندگی نمی کنم
مرگ تدریجی را ،
در درون این قفس ،
هروز تجربه می کنم !
اکبر درویش . خرداد ماه سال ۱۴۰۲
#akbar #darvish #akbardarvish #اکبر #درویش #اکبر_درویش #اجتماعی #شعر #شعر_زمانه #شعرهای_اکبر_درویش #شعر_نو #شعر_روز
وقتی برای گفتن هزاران حرف داری , وقتی تنها با گفتن می توانی آرامش از دست رفته ات را به دست بیاوری تا بتوانی دوباره پنجه در پنجه ی این زندگی بیندازی , شعر بیانگر احساسات من در این گفتن است که من جز شعر گفتن نمی دانم ..که حتی وقتی سکوت می کنم با شعر سکوت می کنم و این سکوت من فریاد ناگفته های من است اکنون شعرها و دیگر نوشته های من که اگر فریاد من بوده اند اما از سکوت من الهام گرفته اند با کسانی که نه تنها درد مشترک داریم بلکه باید راه مشترک داشته باشیم تا دست در دست هم به سوی جهان مهربانان برویم .
زنده ام !؟
آری
نفس می کشم
اما زندگی نمی کنم
مرگ تدریجی را ،
در درون این قفس ،
هروز تجربه می کنم !
اکبر درویش . خرداد ماه سال ۱۴۰۲
#akbar #darvish #akbardarvish #اکبر #درویش #اکبر_درویش #اجتماعی #شعر #شعر_زمانه #شعرهای_اکبر_درویش #شعر_نو #شعر_روز
#ننویسندگی
هر دری را باز می کنم
و از هر پنجره ای که نگاه می کنم
و حتی ،
هر روزنه ای ،
خودکشته گی ،
آغوشش را به رویم باز می کند
اگر تعهدی که به نوجوانان آسیب پذیر این مرز و بوم دارم ، نبود
من هم ،
خودکشی
می کردم !
اکبر درویش . ۱۶ فروردین ماه سال ۱۴۰۲
#akbar #darvish #akbardarvish #ننویسندگی #ننویسندگی_های_اکبر_درویش #صادق_هدایت #کیومرث_پوراحمد
دوباره یاد می گیرم
دوباره می آموزم
از بس فراموش کرده ام
و خاموش بوده ام ،
همه چیز از یادم رفته است
دوباره راه می روم
بر می خیزم
از بس نشسته ام
و راه نرفته ام
راه رفتن را ،
از یاد برده ام
و برخاستن را ،
به بوته ی فراموشی سپرده ام
دوباره حرف می زنم
حتی ،
فریاد می کشم
سکوت ،
مرا خاموش کرده است
سکوت ،
لب های مرا به هم دوخته است
دوباره حرف می زنم
دوباره فریاد می کشم
دوباره چشمانم را ،
باز می کنم
از بس چشمانم بسته بوده است ،
انگار دچار کوری شده ام
اما می دانم
می توانم دوباره نگاه کنم
تا ببینم
دوباره یاد می گیرم
راه رفتن را
و برخاستن را
و گفتن را
دوباره یاد می گیرم
این شعر قدیمی را :
پایان هر شب سیاه ،
صبح سپید است
و چشمانم را باز می کنم
و راه می افتم
تا به زیارت خورشید بروم
اکبر درویش . ۹ اسفند ماه سال ۱۴۰۱
#akbar#darvish#akbardarvish#اکبر#درویش#اکبر_درویش#شعر#شعرهای_اکبر_درویش#شعر_نو#شعر_روز#شعر_معاصر#اجتماعی
.
بگذار
کلاغ ها شاد باشند
و جغدها ،
مرثیه های شوم خود را ،
بر حصار میله ها
برچسب زنند
اما ،
باور کن
زمان خواندن کبوتران هم ،
خواهد رسید
کبوترانی که
در آسمان آبی ،
با شادی
با آزادی ،
پرواز می کنند !
اکبر درویش . ۳ اسفند سال ۱۴۰۱
#akbar#darvish#akbardarvish#اکبر #درویش #اکبر_درویش#شعر#شعرهای_اکبر_درویش #شعر_نو#اجتماعی#شعر_امروز
صبور باشید
صبور باشید
این طفل نوپا ،
اکنون راه رفتن را ،
می خواهد تجربه کند
باید بارها زمین بخورد
تا از زمین خوردن ها ،
چگونه راه رفتن را بیاموزد
صبور باشید
صبور باشید
عجله داشتن ،
هیچ دردی را دوا نخواهد کرد
این طفل نوپا ،
راه رفتن را خواهد آموخت
حتی اگر بارها زمین بخورد
اما ،
مطمئن باشید
روزی را ،
که از زمین خوردن ها ،
تجربه می گیرد
و راه می افتد
تا به آن کجا که می خواهد برسد
صبور باشید
صبور باشید ...
اکبر درویش . اول اسفند ۱۴۰۱
#akbar#darvish#akbardarvish#اکبر#درویش#اکبر_درویش#شعر#شعرهای_اکبر_درویش#شعر_نو#اجتماعی#شعر_روز#شعرهای_اجتماعی