۱۴۰۳ خرداد ۱۴, دوشنبه

شرقی غمگین

 


من آن شرقی غمگینی هستم
که هر روز عاشق می شوم
و هر شب ،
نغمه ی عشق را
با یک نی لبک چوبی می نوازم
آرام
آرام
و قلبم ،
از صدای عشق ،
چنان به لرزه می افتد
انگار زلزله ای

و دوست می دارم
تا دوست داشته شوم

و هر روز صبح
سحرگاهان ،
در برابر صلیب خود می ایستم
و فریاد می زنم ؛
یا مرگ
یا آزادی

و نگاهم ،
صلیب هایی را می شمارد
که پیش از من ،
کسانی دیگر ،
بر آن مصلوب شده اند

من آن شرقی غمگینی هستم
که در گستره ی جایی با نام خاور میانه ،
هر روز مرگ را دیدار می کنم
و فریادهای خاموش شده در گلو را ،
با سکوت آواز می کنم

خدای را ...
خدای را ...
چه روزهایی بر ما می گذرد !؟

اکبر درویش . فروردین ماه سال ۱۴۰۳ 




هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر