از دست نوشته های :
( در سایه ی ارتداد )
هزاران نفر ،
برای صدهاهزار نفر ،
در کوه و دشت و بیابان
در شهر و ده و روستا ،
موعظه کردند :
که خدا عادل است
در پی خدا بروید
تا به عدالت برسید
اما ،
در یک خلوت دور
هیچ کس ندید
و نشنید
که عدالت ،
خسته و اندوهگین
دلمرده و در خود فرو ریخته
ناامید و مایوس ،
سر بر زمین گذاشته بود
زار زار می گریست
و با خود می گفت :
هیچ کس عادل نیست
حتی یک نفر
حتی خداوند !
و ما ،
در جستجوی عدالت ،
سال های سال
به هر در بسته ای کوبیدیم
اما هیچ دری باز نشد
تمام درهایی که ،
به روی عدالت باز می شد را ،
گل گرفته بودند !
حتی یک در ،
به روی عدالت ،
باز نشد .
اکبر درویش . پائیز سال ۱۴۰۲
#akbar#darvish#akbardarvish##اکبر #اکبر #درویش #اکبر_درویش #شعر #شعرهای_اکبر_درویش #شعر_اجتماعی #شعر_روز
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر