۱۳۹۳ دی ۹, سه‌شنبه

اولین عاشقانه ها

اول :

هر روز با نگاهم
به تو سلام می کنم
هر روز با نگاهت
مرا از عشق می ترسانی !

دوم :

آسمان
باران می بارد
اما چشم های من
باریدن را هم
فراموش کرده اند
کاش می شد گریه کنم !

سوم :

منتظرم
که تو از کنارم بگذری
ریختن کتاب هایم
بهانه ای بیش نیست !

چهارم :

دست هایت
همه ی باور من است
دست هایم را
گرم
در دست هایت بگیر
تا زندگی را باور کنم .

پنجم :

نذر می کنم
اگر فردا
نگاهت به روی من بخندد
تمام دیوارهای کوچه را
از عکس قلب پر خواهم کرد !

ششم :

بگذار
یکبار هم
من برای تو ناز کنم
دنیا که به آخر نمی رسد !!

هفتم :

ببخشید
سنگ زدم
شیشه ی شما شکست
شما هم قلب مرا شکستید
چیزی که عوض دارد
گله ندارد !

هشتم :

باز شدن بند کفش هایم
بی حکمت نیست
آن ها هم منتظرند
تا تو از کنار من بگذری
و بسته شوند !

نهم :
شاگرد اول کلاس بودم
اما بی وفایی های تو
مرا همنشین رفوزه های مدرسه کرد !

دهم :

اولین
تپش های قلبی را
که عاشق شده است
به تو می بخشم
شاید باور کنی
دوستت می دارم
شاید ...

شعرهای کوتاه دوران نوجوانی . عاشقانه ها
اکبر درویش . سال 1351 . شانزده سالگی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر