۱۳۹۲ دی ۷, شنبه

تا تمام ناتمام من

از ناتمامی ,
بس خسته ام
شکسته ام
به گل نشسته ام

انگار ,
نیستم
بی تو ,
نیست بودن هم ,
معنایی ندارد .

اکنون ,
بیا
از آن سوی رویاهای من
به بودن من
تا در کنار تو
دست آن اتفاق زیبا را
بگیرم
تا تمام ناتمام من ,
با تو ,
تمام شود .

اکبر درویش . فروردین 1385

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر