۱۳۹۶ اردیبهشت ۶, چهارشنبه

کوچک و بزرگ


از دست نوشته های
 " در سایه ی ارتداد "
گفت :
کوچکی
کوچک
بسیار کوچک
آن چنان کوچک
آن چنان کوچک
که آسان گم می شوی
 و سخت پیدا می گردی
لرزیدم
نگاهی انداختم
بر خود
بر دیگران
 و بر زندگی ...
فریاد زدم :
چه کوچک آفریده است
آن که خود را بزرگ می پندارد
رابطه ی بین کوچک و بزرگ چیست ؟
من نمی فهمم
آیا آن که مرا کوچک آفرید
می خواست آسان گم شوم
می خواست هر روز دستم را بلند کنم
درد بکشم
رنج ببرم
صدا بزنم
فریاد بکشم
 شاید پیدا شوم !؟
چگونه بزرگی می تواند کوچک بیافریند
آیا نمی توانست
مرا بزرگ سازد
تا گم نشوم
تا راه ها را بشناسم
 و در چاه نیفتم ؟
شاید او نیز کوچک است
محتاج فریاد من
که هر روز او را صدا بزنم
که ترس گم شدن ,
مرا از پای در آورد
تا برای پیدا شدن
دست هایم
 هر روز به سوی او دراز باشد !؟
چه بازی بی رحمانه ای
وقتی کوچک ها ,
 آلت دست یک بزرگ می شوند !
اکبر درویش . 5 اردی بهشت سال 1396

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر