۱۳۹۳ بهمن ۲۳, پنجشنبه

به دهان تو چشم دوخته ام

حجم ناگفته های من
از تمام بود و نبود
بیشتر است

اندازه ی تمام حرف های ناگفته ام
دوستت می دارم .

دوم :

مانند یک پامنبری وفادار
هنوز
به دهان تو چشم دوخته ام
تو را می شنوم
تو را گوش می کنم

بگو
هر چه تو بگویی
واجب کفایی من است !!

سوم :

سر قفلی دلم را
به نام تو خواهم کرد
کافی ست
لبخندی
لب های زیبای تو را شکوفا کند .

چهارم :

نماز وحشت می خوانم
وقتی تو
سکوت می کنی
کلامی نمی گویی
حرفی نمی زنی ,
ترس از دست دادن
تمام وجودم را
به صلیب می کشاند !

از مجموعه ی بداهه های عاشقانه
اکبر درویش . زمستان 1393

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر