می کشم از تن تن
می کشم از دل تن
تن مرا باری بود
بر روی دوش من
می کشم بیرون تا
روح عاشق باشم
در تن این دریا
نبض قایق باشم
تو تویی من اما
در هوایت باشم
در حریم عشقت
توی قلبت جاشم
می کشم من خود را
بی تو من بی معناست
خسته ای بی هوده
که همیشه تنهاست
می کشم من تن را
تا که در تو باشم
با خودم بیگانه
در دل تو جاشم
تو تویی من اما
بی تو هیچ هیچم
پیرمردی دلتنگ
دل شکسته گیجم
می کشم من خود را
از خودم دل کندم
با تمام بودن
به تو دل می بندم
این من مرده را
تو بیا زنده کن
شب پر گریه را
روز پر خنده کن
خود عشق در من باش
خالق خوب من
تو را دوستت دارم
خوب محبوب من
اکبر درویش . اردیبهشت ماه سال ۱۴۰۳
#akbar#darvish#akbardarvish# #اکبر #درویش #اکبر_درویش #شعر #شعرهای_اکبر_درویش #شعر_اجتماعی #شعر_روز #شعر_عاشقانه #ترانه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر