۱۴۰۳ اردیبهشت ۲۱, جمعه

با تو من می خوابم

 


با تو من می خوابم
تا لب بیداری
تا تمام خواب ها
تا شط هشیاری
با تو من می خوابم
سخت در آغوشم گیر
معجزه کن یک دم
فارغ از زود و دیر
گونه ی داغت را
با لبم آشتی ده
بوسه بارانم کن
مثله یک دلداده
سخت در آغوشم گیر
میل ارضا دارم
در هوای این عشق
حس احیا دارم

با تو من می خوابم
خواب من بیداری ست
از شرابی مستم
که خود هشیاری ست
با تو من می خوابم
هیس ! سکوت باید کرد
با سکوت باید گفت
بی صدا ای همدرد
دست تو با دستم
قصه ها خواهد گفت
هان ! خموش باید بود
همچو شمع باید خفت
مست در آغوشم گیر
میل ارضا دارم
در سرود وحدت
حس احیا دارم

با تو من می خوابم
روی عطر میخک
تو شدن از تو من
همچو نفس پیچک
با تو من می خوابم
لحظه ی بیداری ست
می بده از جامی
که دم هشیاری ست
معجزه کن ناجی
در هوای این خواب
تا بتابد مهتاب
تا بخواند آفتاب
سخت در آغوشم گیر
میل ارضا دارم
در هوای این عشق
حس احیا دارم

اکبر درویش . اردی بهشت ماه سال ۱۴۰۳

#akbar#darvish#akbardarvish# #اکبر #درویش #اکبر_درویش #شعر #شعرهای_اکبر_درویش #شعر_اجتماعی #شعر_روز #شعر_عاشقانه #ترانه 



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر