۱۴۰۳ اردیبهشت ۲۷, پنجشنبه

شاعر

 

شاعر ،
نیمی روشنگر است
و نیمی دیگر عاشق

شاعر ،
عاشقی است که از درد مردم سخن می گوید

شاعر ،
جنگجو نیست
آگاهی دهنده است
و اسلحه اش ،
قلمی ست که با آن می نویسد .

اکبر درویش . اردیبهشت ماه سال ۱۴۰۳

#akbar#darvish#akbardarvish# #اکبر #درویش #اکبر_درویش #شعر #شعرهای_اکبر_درویش #شعر_اجتماعی #شعر_روز #شاعر #شاعران_ایران 



در خود نهان کرده ام

 


با احمد شاملو

گفتی :
خدای را ،
در پستوی خانه نهان باید کرد
و من نیز ،
چنین کردم
اما دژخیمان ،
در خانه ام را شکستند
و به پستوی خانه ام راه یافتند
تا خدای مرا ،
از من بگیرند

اکنون ،
که پستوی خانه ی من
به اشغال دژخیمان در آمده است ،
چه باید بکنم !؟

اکنون ،
خدای را
خدای را ،
در خود نهان کرده ام
هر چند ،
خود ،
در یک صبح سحرگاهی ،
در برابر جوخه ی آتش ایستاده ام
اما خدایم را ،
بذری کرده ام
تا در هر گوشه ی زمین ،
جوانه زند
و چون درختی ،
سایه بان راه یاران شود

اکبر درویش . اردیبهشت ماه سال ۱۴۰۳

#akbar#darvish#akbardarvish# #اکبر #درویش #اکبر_درویش #شعر #شعرهای_اکبر_درویش #شعر_اجتماعی #شعر_روز #احمد_شاملو 



بخوان

 


بخوان
به نام مردم
برای مردم
صدایت ،
بغض خاموش گلوهای زخمی
صدایت ،
فریاد دهان های دوخته شده
آوازهای در بطن خفه شده
صدایت ،
بانک هشیاری
فریاد بیداری

بخوان
به نام مردم
برای مردم
اکنون که ما تو را می خوانیم
تو را
که در دام گرگ ها اسیری
و کفتار های گرسنه ،
آواز مرگ را همصدا شده اند

بخوان
به نام مردم
برای مردم ...

اکبر درویش . اردیبهشت ماه سال ۱۴۰۳

#akbar#darvish#akbardarvish# #اکبر #درویش #اکبر_درویش #شعر #شعرهای_اکبر_درویش #شعر_اجتماعی #شعر_روز #توماج#توماج_صالحی




چه شد

 


از دست نوشته های :

( در سایه ی ارتداد )

از من پرسید :
چکار می کنی ؟
گفتم :
تو چکار می کنی !؟

خدا گفت :
هر کاری توانستم کرده ام
اما ،
این احسن الخالقین ،
به پست ترین خالقین
بدل شده است

در حال حاضر ،
گوشه ای نشسته ام
زانوی غم بغل گرفته ام
و بر سرنوشت شوم انسان ،
اشک می ریزم

چه فکر می کردم
اما ،
چه شد !

اکبر درویش . اردیبهشت ماه سال ۱۴۰۳

#akbar#darvish#akbardarvish# #اکبر #درویش #اکبر_درویش #شعر #شعرهای_اکبر_درویش #شعر_اجتماعی #شعر_روز 





عشق ؟

 


عشق ،
شیرین است
خوش طعم
چون گیلاس های قرمز
چون مزه ی نان خامه ای
چون توت های رسیده ی فرحزاد
چون خربزه های شیرین مشهدی
چون ...

عشق ،
شیرین است
چون سیب سرخی
که حوا آن را چید
و به دو نیمه تقسیم کرد
یک نیمه اش از آن آدم
و نیمه ی دیگرش ،
از آن خودش
و دو نیمه یکی شدن
تا عشق جاودان شود

اکبر درویش . اردیبهشت ماه سال ۱۴۰۳

#akbar#darvish#akbardarvish# #اکبر #درویش #اکبر_درویش #شعر #شعرهای_اکبر_درویش #شعر_اجتماعی #شعر_روز #شعر_عاشقانه