دوستم داشته باش
روزها ،
زیباتر می شوند
و شب ها ،
دلنوازتر ...
دوستم داشته باش
فصل ها بهار می شوند
دل ها عاشق
و مردان قبیله ،
در رقص های شان
پای کوبان
شادی را هلهله می کنند
دوستم داشته باش
چشمه ها از خاک می جوشند
درختان شکوفه می دهند
شکوفه ها میوه می شوند
دوستم داشته باش
صدای سمفونی بتهوون
در فضا طنین می اندازد
و شهرزاد کورساکوف ،
هر شب قبل از خواب ،
ما را به میهمانی رویا می برد
دوستم داشته باش
سارتر خدا را پیدا خواهد کرد
و نیچه ،
در میان دو هیچ ،
همه چیز را ،
در عمق دل ها جار می زند
دوستم داشته باش
مجنون به لیلی خواهد رسید
و فرهاد ،
نقش شیرین را بر کوه
آن چنان زیبا می آفریند
که انگار شیرین ،
در آغوش فرهاد ،
به معراج عشق سفر کرده است
دوستم داشته باش
تا دیگر حافظ نگوید
که عشق آسان نمود اول
ولی افتاد مشکلها
مشکل ها ،
از میان برداشته خواهد شد
دوستم داشته باش
من هم قبیله ی عطار هستم
مرد عشق
مرد راه
مرد خطر
و درد را می خواهم
درد را
درد دوست داشتن را
که زیباترین درد جهان است
دوستم داشته باش
زیبا می شوم
آن چنان زیبا ،
که دنیا زیبا می شود
اکبر درویش . مهر ماه سال ۱۴۰۲
#akbar#darvish#akbardarvish# #اکبر #درویش #اکبر_درویش #شعر #شعرهای_اکبر_درویش #شعر_اجتماعی #شعر نو #شعر_روز #شعر_عاشقانه_
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر