۱۳۹۴ تیر ۱۷, چهارشنبه

با یاد دوست

تو با مرگ مردی
ما با زندگی
هر روز می میریم
چون باد
که صبوری را گریخته بود
رفتی
سفرت خوش
دیگر این واژه های گریبانگیر
گریبانت را نمی گیرد
تا دلت را به درد آورد
آرام گرفتی
در میان شلوغی های ما
بی تو اکنون
ما مانده ایم
با بار تمام دردهای تمام ناشدنی
و واژه هایی که گریبان مان را می گیرند
اما
در برابر درد عظیم مان
به عجز نشسته اند !
اکبر درویش . 15 تیر ماه سال 1394
برای دوست از دست رفته ام : شجاع مرتضوی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر