۱۳۹۴ خرداد ۲۲, جمعه

کتاب اول فارسی !!

درس اول :
بابا آب نداد
من بابا ندارم
بابای من از داربست افتاد
و مرد .
درس دوم :
مادر نان داد
امشب هم شام
نان و چایی شیرین داریم .
درس سوم :
دارا انار دارد
سارا انار ندارد
دارا به سارا انار نداد
او تمام انارها را برای خود می خواهد .
درس چهارم :
آن مرد نیامد
آن مرد در باران نیامد
آن مرد با اسب نیامد
آن مرد , ...
به ما دروغ گفته بودند .
درس پنجم :
داس مشت رحیم
زنگ زده بود
علف ها را نمی برید
دست خودش را زخمی کرد .
درس ششم :
سارا در بازار بود
مادر در بازار بود
سارا با مادر در بازار بود
سارا با دست خالی از بازار آمد
مادر پول نداشت برای سارا لباس بخرد .
درس هفتم :
کبری تصمیم گرفت
کبری درس را رها کرد
تا به خانه ی شوهر برود
آن ها به نان شب خود محتاج بودند .
اکبر درویش . 22 خرداد ماه سال 1394

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر