۱۳۹۵ بهمن ۱۱, دوشنبه

محکوم


بر من ببخشایید


یادگاری !!


آی عشق


بگذار در تو باشم


خورشید می شوم


۱۳۹۵ بهمن ۹, شنبه

شاید من نطفه ی حرام بودم !



شاید فراموش کرده بود


تا در آغوش تو بخوابم


به توازن رسیده ایم


فراموش کرده است


۱۳۹۵ بهمن ۳, یکشنبه

شاید من نطفه ی حرام بودم !!


غمگینم !!


گرگ آمد


و برادرکشی هنوز ادامه دارد


انسان را می گویم !


چقدر می خوابی !؟


شمشیرت را از رو ببند


۱۳۹۵ بهمن ۲, شنبه

سر تا پایم را خیس کن !


عشق قاتل بی رحمی ست !


چه سرنوشت دردناکی !


غمگینم !!


پلاسکو سوخت !؟


درد من !


۱۳۹۵ دی ۲۹, چهارشنبه

هر روز را عزای عمومی اعلام کنید !


من سردم است !


من هم به دین تو


عریان شو


چاره ای دیگر بیندیشیم !


۱۳۹۵ دی ۲۸, سه‌شنبه

انتظار چه درد خانمانسوزی ست !


او چه می دانست که ...


چه رویایی بودی !؟


آن چنان بزرگ ...


چاره ای دیگر بیندیشیم


۱۳۹۵ دی ۲۱, سه‌شنبه

ای عشق !!


آیا خدا را تجربه خواهم کرد !؟


غمگنانه


بر من ببخشایید !


برهنه باش


افسوس !!


و من چقدر نگفته ام


۱۳۹۵ دی ۲۰, دوشنبه

خراب کن این خانه را !!


تا بازگردم به هفت سالگی


معلم گفت


آن که گفت سیب را نخور


تو را دوست دارم


پر آوازه باد نامت